پیشکش به روح بلند سیدهدایتالله جهانآرا، پدر معنوی مردم خرمشهر با یاد شهید سردار سیدمحمد جهانآرا
ناگهان زبان زخمهای کهنه باز شد
اشک مادران و خواهران جگرگداز شد
با شهیدهایمان تو را به دوش میبریم
کیست آن که مرگ او چنین حماسهساز شد
***
مردم دلیر، این عمو هدایت شماست
شاهد صبور درد بیشکایت شماست
حاجب معانی سکوتهای تلختان
راوی شکوه شهر پرحکایت شماست
***
شط و شهر در وقار او خلاصه میشود
در صدای زخمدار او خلاصه میشود
پیری تمام بچههای جنگ و زندگی
در نگاه بیقرار او خلاصه میشود
***
در وجود ما هنوز این حضور، زنده است
شهر مثل شعلههای کوه طور، زنده است
ساحل شعور و شط اشک شور، زنده است
سید غریب ساده صبور، زنده است
***
مرز آخرت بگو کجاست سید غریب؟!
خانهها و کوچههای ماست، سید غریب!
گوش میکنند یا نمیکنند دیگران
شهر با تو ، با تو همصداست ، سید غریب!
***
از خودت بگو، برای مردم از خودت بگو
از تمام شهر گفتی، از محمدت بگو
ساکتت نکرد هیچ طفره و بهانهای
زآنچه بغض روزهای واپسین شدت بگو
***
ای نوای زخمهای گرم و سرد شهر من
ای نماد اقتدار مرد، مرد شهر من
ای خود نبرد ای خود صلابت و صفا
ای صدای روزهای بینبرد شهر من
***
روز بینبرد یاد روز روشن نبرد
التیام درد بود، التیامبخش درد
در حماسه نبرد، ملتی شریک بود
هرچه کرد با من و تو روز بینبرد کرد
***
روزها عوض شدند و ما هنوز مرد جنگ
در غبار این همه درنگ تلخ، بیدرنگ
سنگ شد نگاه دیگران و گوشها گرفت
ما شدیم در نگاهها نماد خلق تنگ
***
خلق ما زبان روشن تو را نیاز داشت
آن زبان که شرم و نرمی جگرگداز داشت
نرمی جگرگداز ، نرمی زبان شهر
مرگ بیجگر، تو را ز شرح بازداشت
***
ما شهیدهایمان تو را سلام میکنند
مادران به احترام تو قیام میکنند
سید غریب از تو ما جدا نمیشویم
مرگ و دیگران خیالهای خام میکنند
***
زندهایم و جاری است شط خاک و خون ما
خاک شهر ماست آسمان واژگون ما
باغ عقل و راغ عشق، ورطه جنون ما
ضامن بقای شهر، صبر بیفسون ما
***
ما عمو هدایتیم، نام و جان ما یکی
هم خدای ما یکی و هم جهان ما یکی
مرز آخرت حریم شهر بیزوال ما
در میان سینه قلب مهربان ما یکی
***
من که شاعر غم توام "بیان" استوار
چون تو زخمخوردهام ز فتنههای روزگار
پا نمیکشم هنوز پا نمیکشی هنوز
در چنین مصاف گرمی آید از فلک چه کار؟
***
شعر پاک بیدروغ، شعر بینقاب: تو
رود جاری وقار، آهن مذاب: تو
دیولاخ و دیوسار برج وهم دیگران
آبروی آفتاب، آبروی آب: تو
***
سید غریب را تو اربعین به اربعین
یاد کن به احترام ای زمان و ای زمین
یاد او چگونه میرود ز خاطر شما؟
تیغ میزند به خویش هرکه میکند چنین
***
تیغ میزند به خویش روزگار بیمرام
قدر شهر خسته را اگر که میکند حرام
شیرمرد و شیرشهر تن ز غم نمیزنند
درد را پذیرهایم، مرگ میکنیم رام
1394.7.5
مرز آخرت: نامی که در دفاع مقدس به کارون داده شد و دارای سوابقی در تاریخ یونان باستان است.
بیان: نام خرمشهر در عصر هخامنشی و اشکانی.